3) اکنون که احتمال رخداد موج V ثابت شده است، و اندازه و شکل آن برآورد شده است، میتواند برای ارزیابی ویژگیهای احتمالی آن مفید باشد.
اول، پیشرفت باید بسیار انتخابی باشد، و چرخش از یک گروه به دیگری باید مشخص شود. پهنا در طول موج V باید غیر استثنائی باشد، البته اگر به طور آشکارا نسبت به عملکرد پهنای چشمگیر در بازارهای یکپارچه دهه 1940 و 50، در طول موج III ضعیف نباشد. از آنجا که این یک موج محرک است، با این حال، قطعاً گستردهتر از چیزی خواهد بود که ما در موج IV از سال 1966 تا 1982 دیدهایم.
* تفکر لحظهای توضیح میدهد که چرا پیشرفت موج V در رابطه با امواج I و III نازک خواهد بود. در یک موج پنجم، حرکت "پررونق" طولانی مدت به نتیجهگیری آن میرسد، و نسبت به اصلاحات فاز پررونق، آسیب عمدهای به دنبال دارد. در امواج طولانی مدت، شرایط پس زمینه پایه تا نقطهای بدتر شده است که شرکتهای بسیار کمتری، رفاه خود در محیط بهبود را افزایش خواهند داد. (برای من روشن به نظر میرسد که این شرایط، امروز براساس Supercycle وجود دارند.) بنابراین، بازار پررونق، در حین ارائه فرصتهای عظیم برای سود، به طور قابل توجهی بیشتر انتخابی میشود، که با خط کاهش پیشروی و روزهای کمتر "نقاط بالا" در سهام منعکس میشود. آیا متوجه شدهاید که چگونه از نقطه پایین 1974، سهام به ندرت به یک باره افزایش یافته است، اما ترجیح میدهد به طور انتخابی، چند گروه در یک زمان پیش ببرد؟
* دو پاراگراف بعدی از شماره 11 آوریل 1983 مربوط به نظریهپرداز موج الیوت هستند، که پنج روز بعد منتشر شده است. جملات قبل و بعد از ستاره شامل جملهبندی از شماره دسامبر 1982 هستند.
تصویر A-11
تمام درجات امواج پنجم گسترش نیافته (و حتی گسترش یافته در بیشترین حد) به این شیوه عمل میکنند، که دقیقا همان چیزی است که باعث ایجاد "سیگنالهای فروش" استاندارد براساس واگرایی میشود. مشکل این است که اکثر تحلیلگران، این مفهوم را فقط برای نوسانات کوتاه مدت یا میان مدت اعمال میکنند. با این حال، این مطلب به اندازه نوسانات Supercycle برای موارد کوچکتر هم صحیح است. در واقع، خط صاف a-d دهه1920 (شکل A-11)، یک سیگنال فروش برای کل پیشرفت از سال 1857 بود. به طور مشابه، خط صاف a-d در اواسط دهه 60، یک "سیگنال فروش" برای بازار پررونق 1966-192 بود. خط a-d با عملکرد نسبتاً ضعیف از سال 1982 تا (من انتظار دارم) سال 1987، یک "سیگنال فروش" برای کل Supercycle از سال 1932 خواهد بود. در حال حاضر، درسی که باید آموخت، این است که از عملکرد کمتر به عنوان دلیلی برای فروش خیلی زود، و از دست دادن آنچه که امید میرود یکی از سودآورترین موارد در تاریخ بورس سهام و ارز باشد، استفاده نکنید.
تصویر A-12
دوم، این بازار پررونق باید یک ساختار ساده باشد، که بیشتر شبیه به 1937-1932 تا 1966-1942. به عبارت دیگر، انتظار میرود پیشرفت سریع و مداومی با اصلاحات کوتاه وجود داشته باشد، که بر خلاف پیشرفتهای نوردی طولانی با فازهای اصلاحی با فواصل مساوی است. احتمالاً مؤسسات بزرگ با اجتناب از استراتژی زمانبندی بازار، و تمرکز بر انتخاب سهام، به بهترین نحو عمل خواهند کرد، به شدت سرمایهگذاری خواهند کرد تا زمانی که پنج امواج اولیه قابل شمارش باشد.
سوم، ساختار موج Dow و شاخصهای گستردهتر باید با یکدیگر متناسب باشند. اگر تعداد مبتنی بر تفسیر 1978 ما [شکل A-12 را ببینید] هنوز هم صحیح باشد، همانند مورد شاخصهای گسترده است، و امواج آنها منطبق خواهد بود. اگر شمارش مورد ترجیح، صحیح باشد، انتظار خواهم داشت موج سوم در شاخصهای گسترده زمانی به پایان برسد که Dow اولین موج خود را به پایان میرساند، و موج پنجم در شاخصهای گسترده زمانی به پایان میرسد که Dow سومین موج خود را به پایان برساند. این بدان معنا خواهد بود که در طول موج پنجم داو، تقریباً در ایجاد نقاط بلند جدید، تنها خواهد بود، زیرا گستره بازار به طور واضحتری شروع به کمتر شدن میکند. سپس، در نقطه بالای نهایی، شگفتزده نخواهم شد که موارد صنعتی Dow در زمینه بالای جدید باشند، که براساس شاخصهای گسترده و خط کاهشی پیشرفت تأیید نمیشود، و یک واگرایی فنی کلاسیک ایجاد میکند.
در نهایت، با توجه به وضعیت فنی، ممکن است چه نتیجهای در مورد جنبههای روانشناختی موج V بگیریم؟ بازار پررونق دهه 1920، موج پنجم سومین موج Supercycle بود، در حالی که موج V چرخهای، موج پنجم از پنجمین موج Supercycle است. بنابراین، به عنوان آخرین مزیت، باید در انتهای آن، با دیوانگی تقریباً باور نکردنی سازمانی برای آینده شاخص سهام، اختیارات سهام و اختیارات آینده مشخص شود. به نظر من، معیارهای احساس بلند مدت، سیگنالهای فروش روند عمده را دو یا سه سال قبل از نقطه بالای نهایی بیرون خواهد داد، و بازار به کار خود ادامه خواهد داد. برای اینکه Dow به بالاترین نقطه مورد انتظار سال 1987 یا 1990 برسد، و به منظور ایجاد بورس سهام و ارز ایالات متحده برای تجربه بزرگترین سقوط در تاریخ آن، که مطابق اصل موج، به دلیل پیروی از موج V است، روانشناسی سرمایهگذار باید به نسبتهای شیدا برسد، و همه عناصر 1929، 1968 و 1973 با هم کار کنند، و در نهایت به یک حد بیشتر برسند.
4) اگر همه چیز طبق انتظارات پیش برود، آخرین پرسش باقیمانده این است که "پس از رسیدن موج V به بالا، چه اتفاقی میافتد؟"
اصل موج، نقطه بالای 3686 را به عنوان پایان موج V از (V)، اوج یک سوپر چرخه بزرگ مشخص خواهد کرد. بازار کم رونق سوپر چرخه بزرگ، تمام پیشرفتهایی را که از اواخر دهه 1700 حاصل شده است، "اصلاح" خواهد کرد. منطقه هدف نزولی، سطح قیمت (به طور ایدهآل، در نزدیکی سطح پایین*) از موج چهارم قبلی با درجه کمتر، موج (IV)، خواهد بود که از 381 تا 41 در داو کاهش یافت. شکستهای بانکی در سراسر جهان، ورشکستگی دولت، و نابودی نهایی سیستم پول کاغذی میتواند توضیحات قابل قبولی** برای مرحله کم رونق این مقدار باشد. از آنجا که درگیریهای مسلحانه اغلب بعد از بحران مالی شدید اتفاق میافتد، باید این احتمال را در نظر گرفت که فروپاشی ارزش داراییهای مالی در مقدار، جنگ بین ابرقدرتها را پیشگویی خواهد کرد. در خصوص زمان، براساس مشاهدات متعدد، موج (A) یا موج (C) اصلاح Supercycle بزرگ باید در سال 1999، + یا 1- سال، پایین باشد. از نقطه بالای سال 1987، کاهش مطابق نقطه بالای 13 سال از سال 1974 به سال 2000 اشاره خواهد کرد. از نقطه بالای سال 1990، کاهش مطابق نقطه بالای 8 سال از سال 1982 به 1998 اشاره خواهد کرد. همچنین اتفاق میافتد که تکرار بسیار عادی نقاط برگشت در فواصل زمانی 9/19-6/19 ساله [شکل A-8، پایین را نگاه کنید]، 1999 را برای نقطه برگشت بعدی پیشبینی میکند. در نهایت، با چرخه اقتصادی Kondratieff به دلیل نقطه پایین در سال 2003 (+ یا 5- سال)، سطح پایین بورس سهام و ارز در چند سال قبل از آن زمان متناسب با الگوی تاریخی خواهد بود.
* احتمالاً در نزدیکی سطح بالا؛ در نو موج جزر و مدی مشاهده کنید. (سطح بالای خاتمه روزانه، 17/381 بود؛ سطح بالای روزانه 00/383 بود.)
** در واقع، نتایج